۲۲ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۷:۰۷
کد خبر: ۲۵۴۲۸۷

انطباق مندرجات پروتکل های حکمای صهیون با وقایع بعد

خبرگزاری رسا ـ اطلاع از اهداف و آرمان‌های پلید صهیونیسم سیاسی، نیازمند بررسی «پروتکل‌های حکمای صهیون» است، این برنامه‌ها پرده از منویات و دیدگاه‌های صهیونیسم برمی‌دارد.
صهيونسيم

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، برای اطلاع از اهداف و آرمان‌های پلید صهیونیسم سیاسی، باید «پروتکل های حکمای صهیون» را بررسی کرد. پروتکل های حکمای صهیون عبارت است از:

 

برنامه‌ها و سیاست‌های بزرگ حکمای یهود برای تسخیر جهان و تشکیل حکومت جهانی یهود که در کنگره بال در سال 1897 مورد بحث و بررسی شده است. این برنامه ها که پرده از منویات و دیدگاه های صهیونیسم برمی‌دارد، در بیست و چهار پروتکل جمع آوری و تدوین شده و شامل دیدگاه های راهبردی آن ها در مسائل سیاسی، اجتماعی، آموزشی، اقتصادی، قضایی و ... است که پس از تخریب فرهنگ و تمدن ملل و ادیان مختلف جهان و نابودی آن ها که با ابزارها و دسیسه های غیر شرافتمندانه صورت می‌گیرد، به تشکیل پادشاهی جهانی یهود می‌انجامد.

 

برخی صهیونیست ها همچون «هداسا بن عیتو» در کتاب خود با نام « دروغی که هرگز نخواهد مرد » استناد این پروتکل ها به صهیونیست ها را جعلی می دانند. این کتاب را « فرنوش رام» رئیس بخش فارسی رادیو اسرائیل در اورشلیم انجام داده و اکنون به فارسی ترجمه شده است. اندیشمندان غیر صهیونیست، تحقیقات زیادی درباره صحت و سقم انتساب پروتکل ها به صهیونیست ها انجام داده اند و مخالفان و موافقانی در این میان وجود دارد، سؤالات بسیاری هم ایجاد شده است؛ اما در یک نکته هیچ تردیدی نیست و آن این که این پروتکل ها، قطعاً متعلق به قبل از سال های اوایل قرن بیستم میلادی است و بسیاری از مندرجات آن با وقایع سال های بعد، به طرز شگفت آوری انطباق دارد. به همین علت در این جا خلاصه ای از بندهای این پروتکل ها را می آوریم: «هدف اساسی مدیران ما، این است که قدرت فکر کردن مردم را تضعیف کنند تا افکار آنان از پرداختن به مسائل اساسی منحرف و متوجه مسائل کم اهمیت شود و فرصت مقاومت کردن در برابر ما را نداشته باشند».

 

«اهمیت خانواده و نقش تربیتی آن را از بین می بریم و اجازه ی اظهار وجود به کسی نمی دهیم؛ زیرا توده ی مردم باید صرفاً به وسیله ما اداره شوند... آن ها باید به شنیدن حرف های ما و اطاعت از ما عادت کنند».

 

«مردم غیر یهود از همان آغاز جوانی به وسیله ی عوامل ما، بی بند و بار و بدون اخلاق بار می آیند. عوامل ما عبارت اند از: معلمان سرخانه، خدمت کاران، منشی ها و زنانی که در خانه های ثروت مندان بچه داری می کنند. به کمک زنان صهیونیست، مردان غیر یهودی را در عشرت کدها و محل های عیاشی به فساد اخلاقی می کشانیم و آن ها را از جاده ی عفت و پاکدامنی منحرف می سازیم».

 

«مطبوعات معاصر ما، به انتقاد از امور دولت، مذهب و بی کفایتی غیر یهودیان ادامه می دهند و در نوشته هایشان غیر اخلاقی ترین اصلاحات و عبارت را به کار می برند تا به هر وسیله ای که مقدور باشد، شأن و منزلت آنان را تنزل دهند و این کار فقط از دست افراد با استعداد قوم هوشمند ما برمی آید».

 

«از آن جا که اکثر مردم نمی دانند مطبوعات در خدمت چه کسانی است؛ از این رو آن ها را به خدمت خود در می آوریم... برخی از عوامل مان را وا می داریم که گاه به گاه در مطبوعات، به بعضی از سیاست هایمان که خود می خواهیم، حمله کنند؛ البته غرض از این کار، ردگم کردن است».

 

«برای آن که امر به آن ها ( مردم ) مشتبه شود و ندانند که درباره ی چه موضوعی بحث می کنند، فکر آن ها را به مسائلی چون تفریح، سرگرمی و ... جلب می کنیم و در همین بین، مطبوعات را وامی داریم که به مسائلی چون رقابت در مسابقات هنری و ورزشی بپردازند. بدون شک، پرداختن به این گونه مسائل، آن ها را از مسائل بنیادی، منحرف می کند. آنان اندک اندک به ابزار نکردن عقیده ی خود عادت می کنند و سرانجام به تکرار همان چیزهایی می پردازند که ما می خواهیم ».

 

«ما طوری مردم را به جان هم انداخته ایم که همه به یکدیگر بدگمان اند. نفرت مردم از یکدیگر به علت تعصبات مذهبی و نژادی که در طول بیست قرن گذشته تبلور یافته است، اجازه نخواهد داد که مردم به این سادگی با یکدیگر آشتی کنند... بدون حضور دست های ما، ملت ها نمی توانند حتی بر سر یک مسئله ناچیز و خصوصی با هم به توافق برسند».

 

« باید افکار نو و مستقل را چون گذشته به انحصار خویش درآوریم. روش مهار کردن فکر، هم اکنون در دست بررسی و مطالعه است. این کار را با سیستمی که به سیستم دروس عینی معروف است انجام می دهیم و هدف آن مبدل کردن غیر یهودیان به آدم هایی است بی فکر، بی خرد و مطیع که منتظرند دیگران بر ایشان فکر کنند و عقایدشان را شکل بدهند. یکی از بهترین عوامل ما، به نام بورژوا تقریباً تدریس با دروس عینی را رواج داده است».

 

«اگر در رابطه هایمان بر حساس ترین عصب ذهن آدمیان دست بگذاریم، خیلی زود به پیروزی خواهیم رسید و این اعصاب حساس ذهن آدمی، عبارت اند از زراندوزی، مال پرستی و تنوع طلبی در ارضای نیازهای مادی. هر یک از این خواسته ها به تنهایی می تواند آدمی را تسلیم ما بکند».

 

«در میان توده ی مردم؛ حسد، نفرت و زیاده خواهی ایجاد می کنیم تا از خشم مردم استفاده کنیم و همه ی موانعی را که بر سر راهمان قرار دارد با دست های آن ها ریشه کن سازیم».

 

«بر ما لازم است که هم احترام به آزادی و هم اعتقاد به خدا را در میان غیر یهود از بین ببریم و نیازهای مادی را جایگزین این گونه اعتقادات سازیم؛ اما اگر اعتقاد به خدا سبب شود بر مردم حکومت کنیم، در این صورت باید به تبلیغ دین بپردازیم ».

 

«این ما هستیم که میان رهبر و توده ی مردم، شکاف عمیقی ایجاد کرده و قدرت را از هر دو سلب کرده و آنان را چون کور و عصا، از هم جدا ساخته ایم... شیوه ما این است که احزاب گوناگون به وجود می آوریم و آنها را رو در روی هم قرار می دهیم».

 

«بنا به تحریک ما، ترور و وحشت، همه جا را فرا می گیرد. افراد با آرمان ها و عقاید مختلف مانند سلطنت طلب، عوام فریب، سوسیالیست، آرمان گرا و ... به خدمت ما در خواهند آمد و بنا به اغوای ما می کوشند هر نوع نظم و آرامشی را برهم بزنند و همه جا را به آشوب بکشانند. وجود چنین طغیان هایی دولتها را دچار دگرگونی می کند و مردم حاضر می شوند برای برقراری صلح و آرامش، همه چیز را فدا کنند. تا زمانی که به قدرت جهانی ما اعتراف نکنند و تسلیم ما نشوند، صلح را به سرزمین شان باز نخواهیم گرداند».

 

«برای آن که بتوانیم صنعت غیر یهودیان را به کلی نابود کنیم، علاوه بر انحصارطلبی، تجمل پرستی را رایج می کنیم و نیازهای کاذب مردم را افزایش می دهیم...، اعتیاد و هرج و مرج طلبی و کم کاری را در میان کارگران رواج می دهیم. غیر یهودیان به سبب داشتن زمین و خودکفایی مواد غذایی می توانند به عنوان خطری بزرگ، ما را تهدید کنند؛ از این رو لذا باید به هر قیمتی که شده آنان را از داشتن زمین محروم کنیم».

 

«تمام چرخ های ماشین هردولتی به کمک موتوری حرکت می کند که این موتور در دست ما است و آن طلا است. حکمای ما تدابیری اندیشیده اند که سرمایه از ارزش فوق العاده ای برخوردار باشد. برای آن که گردش عمل سرمایه، محدود نشود، باید آن را در راه ایجاد تجارت و صنعت انحصاری به کار گرفت. آزادی گردشِ عملِ سرمایه در جهت تأسیس و گسترش صنایع، به دست اندرکاران صنعت، نوعی قدرت سیاسی می دهد که از آن برای استثمار مردم می توان سود جست».

 

«هر گونه وامی برای دولت، نوعی ضعف به بار می آورد. قرض ها چون شمشیر دموکلس بر روی سر فرمانروایان آویزان اند. این گونه فرمانروایان به جای آن که برای پرداخت دیون، مالیات موقت از مردم بگیرند، دست تکدی خود را به سوی بانک های ما دراز می کنند... تا زمانی که وام های داخلی رایج بودند، غیر یهودیان فقط پول فقرا را به جیب ثروتمندان می ریختند؛ اما وقتی که وام های خارجی را مرسوم ساختیم، ثروت ملت ها به سوی صندوق های پول مان سرازیر شد و آنان پرداخت باج به ما را شروع کردند».

 

«آن چه ما می خواهیم این است که هم نتیجه کارِ کارگر و هم بازده زمین، هر دو به چنگال صنعت بیفتد و بدین سان تمام پول های جهان نزد ما ذخیره شود و دیگران، طبقه ی کارگر و زحمت کش جامعه را تشکیل دهند و بدون قید و شرط، تسلیم ما باشند».

 

«منطق ما زورگویی و متقاعد کردن است. در مسائل سیاسی، تنها زور است که پیروز می شود؛ به ویژه اگر رهبران سیاسی بتوانند آن را مخفیانه اعمال کنند. اگر فرمانروایی نمی خواهد تسلیم شود، باید با خشونت و نیرنگ به متقاعد کردن دیگران متوسل شود».

 

«چه کسی می تواند با یک قدرت نامحسوس در افتد و آن را واژگون سازد؟ این ما هستیم که چنین قدرت نامحسوسی داریم. فراماسونرهای غیر یهودی، کورکورانه در خدمت ما قرار دارند و برای مقاصد ما کار می کنند؛ اما برنامه های ما، هم چنان برای آن ها و دیگران ناشناخته و اسرارآمیز باقی خواهد ماند».

 

میان قوم ما و دیگران، تفاوت های قابل توجهی از لحاظ استعدادها و توانایی ها وجود دارد. همین امر باعث شده است که قوم برگزیده ی ما از بالاترین میزان انسانیت برخوردار باشد و از غیر یهودیان متمایز شود. آن ها گر چه به ظاهر چشمان شان باز است؛ ولی چیزی نمی بینند».

 

« پیامبران گفته اند ما قومی هستیم که خدا ما را برگزیده است تا فرمانروای جهان باشیم. خداوند به قوم ما هوش و ذکاوت سرشار اعطا کرده است. ما کفایت و لیاقتِ رهبری جهان را داریم».

 

«ما یهودیان، برگزیده ی خداوندیم و پراکندگی مان در سراسر جهان از عنایات اوست. پراکندگی ما در چشم همگان نوعی ضعف به شمار می رود؛ در حالی که برای ما نوعی قدرت است؛ زیرا ما اکنون در آستانه ی فرمانروایی بر سراسر جهان قرار گرفته ایم».

 

«وقتی حکومت شاهنشاهی ما آغاز شد، همه ی ادیان باید از بین بروند، جز دین ما که همانا اعتقاد به خدای یگانه است. بی شک سرنوشت قوم ما به عنوان قومی برگزیده، با وجود خدا گره خورده و هم اوست که تقدیر کار جهانیان را با سرنوشت ما پیوند داده است؛ از این رو ریشه ی هر گونه عقیده ای باید از بیخ و بن کنده شود؛ حتی اگر این کار به انکار وجود خدا بینجامد که امروز شاهد آنیم».

 

«از دیرباز تاکنون، ما بشر را از قید و بندهای فراوانی رهایی بخشیده ایم و در آینده نیز او را راهنما خواهیم شد تا سرانجام در برابر پادشاهی که خون قوم بنی اسرائیل در رگ هایش جریان دارد سرتعظیم فرود بیاورد و به حکومتی که ما برای جهان تدارک می بینیم، تسلیم شود. بر خرابه همه ی حکومت های دنیا، یک ابرقدرت شیطانی بنا می کنیم؛ به گونه ای که دست های توان مند آن بتواند به همه جا برسد و چنان قدرت غول آسایی به هم بزند که مقهور هیچ یک از ملل دنیا نشود».

 

«ما تنها یک پادشاه می خواهیم که همه ی مردم روی زمین را متحد و نابسامانی ها را، مرزها، ملیت ها و مذاهب را ریشه کن سازد. پادشاهی می خواهیم که بتواند صلح و آرامش را که رهبران فعلی نمی توانند به ما بدهند، برای ما فراهم آورد. برای آن که آرزوی اسقرار حکومت مطلقه ی قوم خود را در دل همه مردم جهان ایجاد کنیم، لازم است رابطه ی مردم با دولت هایشان را تیره کنیم؛ به گونه ای که مردم بر اثر اختلاف عقیده، گرسنگی، بیماری و کشمکش به تنگ آیند و جز به رهایی از دست دولت هایشان و پناه بردن به حکومت نجات بخش ما، به چیز دیگری نیندیشند».

 

« حکومت ما، سیمای حکومتی به خود می گیرد که فرمانروا در آن نقش پدر و سرپرست مردم را دارد... به مردم، این فکر را القا می کنیم که اگر ملت بخواهد در صلح وآرامش به سر ببرد باید فرمانروا را حامی و سرپرست خود بداند و به ستایش اغراق آمیز وی لب بگشاید».

 

«مطمئناً احتیاجی نیست که بیش از این استدلال کنیم که خداوند مقرر کرده است تا بر جهانیان فرمانروا باشیم. مطمئناً احتیاجی نیست که ثابت کنیم تمام بدی هایی که مرتکب شده ایم، همگی وسیله هایی بوده اند که از آنها برای رسیدن به هدف هایمان کمک گرفته ایم، ثابت خواهیم کرد مددکارانی هستیم که آرامش را به زمینِ متلاشی شده، برمی گردانیم به شرط آن که قوانینی را که وضع کرده ایم، دقیقاً رعایت کنند».

 

به روشنی می توان دریافت این پروتکل ها که بیش از یک قرن پیش، نوشته شده، تصویری دقیق از اوضاع واحوال حاکم بر جهانی کنونی ارائه می دهد و می توان بسیاری از این بندها را پیرامون سلطه ی صهیونیسم در جهان امروز مشاهده کرد. با وجود این، آیا نمی توان این انطباق روشن را دلیلی بر اصالت و واقعیت این بندها دانست؟/907/د101/ح

 

منبع: راسخون

ارسال نظرات