۲۲ دی ۱۳۹۷ - ۱۷:۴۱
کد خبر: ۵۹۳۳۷۳
استاد دانشگاه باقر العلوم(ع) پاسخ داد؛

لیبرالیسم به دنبال کدام "آزادی" است

لیبرالیسم به دنبال کدام
حجت الاسلام سوزنچی با بیان این که لیبرالیسم مهمترین حق بشر را حق آزادی می‌داند، گفت: طبق این نظریه انسان چون حق آزادی دارد، پس هیچکس نباید مانع آزادی وی شود.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، حجت الاسلام والمسلمین حسین سوزنچی در یادداشتی به تبیین مباحث پیرامون همجنسگرایی، آزادی و حقوق بشر پرداخته است که متن آن تقدیم مخاطبان می‌شود.

«قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا في بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُريدُ» مردمی که برای انجام عمل لواط به خانه حضرت لوط هجوم آورده بودند، در همان حالی که مطالبه می‌کردند که میهمانانش را در اختیار آنان قرار دهد، در قبال پیشنهاد حضرت لوط برای ازدواج با دخترانش، ژست مدعیان حقوق بشر به خود گرفتند و گفتند: ما در مورد دخترانت حقی نداریم!

نکته تخصصی انسان‌شناسی (حق و لیبرالیسم )

لیبرالیسم مهمترین حق بشر را حق آزادی می‌داند و معتقد است: "انسان چون حق آزادی دارد، پس هیچکس نباید مانع آزادی وی شود" یعنی کسی حق ندارد مانع شود که دیگران کاری را که از نظر او نارواست انجام دهند.

این مبنا، یکی از مهمترین مبانی کسانی است که از آزادی لواط و همجنسگرایی دفاع می‌کنند.

در واقع، سخن آنان این است که: "شاید از نظر شما همجنسگرایی و روابط همجنسگرایانه ناپسند باشد اما این نظر شخصی شماست و اگر دو نفر خودشان به انجام چنین عملی راضی باشند ربطی به شما ندارد و آنان حق دارند آن گونه که خودشان می‌پسندند زندگی کنند؛ و شما حق ندارید مانع آنان شوید."

به نظر می‌رسد که قوم لوط نیز چنین موضعی داشتند، زیرا از طرفی بر روابط همجنس‌گرایانه اصرار می‌ورزیدند و از طرف دیگر، از حق نداشتن در موارد دیگر سخن می‌گویند.

اما سوال مهمی که لیبرالیسم را به چالش می‌کشد این است که اساساً چرا برای انسان «حق آزادی» قائلند؟

اگر صرف موجود زنده بودن، چنین حقی می‌آورد، چرا این حق را برای حیوانات و گیاهان قبول ندارند و بسادگی به خود حق می‌دهند که نه‌تنها آزادی آنها را محدود کنند، بلکه مانع روال طبیعیِ حیات آنان شوند و آنان را کاملا مطابق با سلیقه خود و برای خورده شدن پرورش دهند.

پس برای سخن گفتن از «حقوق بشر» چاره‌ای ندارند جز اینکه بپذیرند که انسان یک کرامت و ویژگیِ خاصی دارد؛ و انسانیت است که این ارزش را به انسان می‌دهد نه صرفِ این وضعیت بیولوژیک.

اگر چنین است باید دید که آن ویژگی چیست و آنگاه تنها چیزی را می‌توان به عنوان «حق انسان» محترم شمرد که برخاسته ویا در راستای آن ویژگی باشد و یا دست کم در جهتِ خلافِ آن ویژگی نباشد.

آن کرامت، هرچه باشد، صرفِ آزاد بودن (به معنای هر کاری دلش می‌خواهد، اگر توانش را دارد انجام دهد) نیست؛ چون این را حیوانات هم دارند؛ و از این جهت تفاوتی بین این دو نیست.

شاید بگویند اختیار است که چنین کرامتی را ایجاد کرده است، این می‌تواند سخن صحیحی است، به شرطی که اختیار را فراتر از میل که در حیوانات هم هست، بدانیم آن معنای از اختیار که انسان را برتر از حیوان، و بلکه برتر از فرشته می‌کند این است که پیش رویش برای انجام کارهایی که عقل او تشخیص می‌دهد خوب است یا بد است، باز است و با عقل خود، می‌تواند آنچه خوب تشخیص داده، ولو خلاف میل ویا خلاف اقتضائات محیط او باشد، عمل کند.

به تعبیر دیگر، اختیار زمانی رنگ و بوی فراتر از میل حیوانی می‌یابد که به نحوی با تعالی انسان و تشخیص آگاهانه، و آنگاه انتخاب این تعالی گره بخورد: یعنی هم تعالی‌ای برای انسان در کار باشد (برخلاف حیوانات) و هم امکان تشخیص و در عین حال عمل نکردن به اقتضای آن تعالی در کار باشد (برخلاف فرشتگان)، آنگاه وی تعالی‌ای را که تشخیص داده، ولو برخلاف میلش باشد، ترجیح دهد.

از این رو، اگر انسان از این اختیارش سوء استفاده کند، از حیوانات پست‌تر می‌شود (اعراف/ 179 و فرقان/44 )

این صرفاً یک مدعای درون‌دینی‌ نیست؛ همگان می‌فهمند که انسانی همچون صدام که برای لذت و جاه‌طلبی خویش براحتی دست به شکنجه کردن و یا کشتار هزاران بیگناه می‌زند، از حیوان پست‌تر است.

همین امر موجب می‌شود که برترین حق انسان، نه حق_آزادی ، بلکه حق رشد کردن باشد؛ البته از آنجا که رشد حقیقی غالبا در جایی حاصل می‌شود که شخص آگاهانه و آزادانه دست به انتخاب بزند، حق آزادی نیز پیدا می‌کند.

اما این «حق آزادی» تنها در سایه معنای «رشد» موجه است؛ از این رو، خود این حق آزادی به معنای حق داشتن و مُحق بودن در انجام کارهای دلخواه هرچند (خلاف تعالی وی باشد) نیست؛ تا بتوان از آن اموری همچون حق لواط را نتیجه گرفت؛ بلکه: «حق آزادی» اگر مبتنی بر کرامت انسان است، صرفاً به معنای مجاز_بودن برای ارتکاب اشتباه است.

یعنی اگر در انتخاب خود اشتباه کرد، به خاطر این اشتباهش مؤاخذه نمی‌شود؛ نه اینکه  ثمره اشتباه او، امر حق و روا قلمداد شود؛ واین اشتباه، حق ویژه‌ای برای او پدید آورد و نه اینکه اجازه جرم و گناه (یعنی عملی که می‌داند نارواست و جهل نداشته، تا کارش مصداق «اشتباه» محسوب شود) داشته باشند و حتی نه اینکه اگر اشتباهشان در عمل عوارض سوئی داشت، در قبال آن عوارض_سوء مسئولیتی نداشته باشند، شبیه جایی که کسی بدون تخطی از قوانین و صرفاً به خاطر اشتباه در رانندگی تصادف می‌کند و به شخص دیگری خسارت وارد می‌آورد؛ او گناه نکرده و جُرمی مرتکب نشده، اما موظف است خسارت وارده را جبران کند./876/ت302/س

ارسال نظرات