۰۹ دی ۱۳۹۷ - ۲۱:۲۷
کد خبر: ۵۹۱۵۳۹

نقشه "مهدی هاشمی" برای حوزه علمیه

با دستگيرى مهدى هاشمى در سال 1365 كه به دنبال انجام فعاليتهاى غيرقانونی وی اتفاق افتاد، تب و تاب فعاليت‏‌هاى حوزوى وى فروكش كرد.
به گزارش خبرگزاری رسا، عنصر زمان در تأثيرگذارى فعاليت‏هاى فرهنگى تعيين‏ كننده است. بروز و ظهور دست پرورده‌‏هاى يك حركت خاص فرهنگى نياز به فرصت كافى و مداومت كار فرهنگى دارد. افراد و سازمان هايى كه دست‏ اندركار حركتهاى فرهنگى هستند افق دورى را مى‏نگرند و براى آينده سرمايه‏ گذارى مى‏‌كنند. به خصوص اگر اين حركت فرهنگى بخواهد ايده و مرامى را جايگزين يك سنت ديرپا و فرهنگ ريشه‏‌دار در جامعه بنمايد. چنين حركتى به موازات مشكلات فراوانى كه دارد زمان بيشترى را نيز براى دست‏يابى نسبى به اهداف، به خود اختصاص مى‏‌دهد. بر همين اساس نبايد انتظار داشت آنچه در حوزه علميه ـ از ناحيه اين جريان خاص فكرى ـ در مدت زمان نسبتا كوتاه (حداكثر پنج سال) اتفاق افتاد تأثير گسترده‏اى در مناسبات و روند فعاليت‏هاى حوزه داشته باشد. در نگاه مهدى هاشمى يك ظرف زمانى لااقل ده ساله براى بروز و ظهور دست پرورده‌‏هاى اين حركت در نظر گرفته شده است.
 
وى در اين خصوص مى‏‌گويد: «... اگر اين تفكر و اين برداشت مثلاً ده سال در حوزه علميه قم عمل مى‌‏شد، خوب طيف گسترده و وسيع طلبه‏هاى تندرو، افراطى، بدبين و جناح بندى شده خطى در قم شكل مى‏‌گرفتند و نمى‏‌شد حذف فيزيكى كنى كه اينها بالاخره در اين نظام در اين كشور در كل كار مى‌‏كنند و...».
 
يك فرآيند زمانى ده ساله براى به بار نشستن اين گونه فعاليت‏ها حداقل زمانى است كه مى ‏شود در نظر گرفت؛ آن هم براى بروز تأثيرات نسبى و محدود و نه فراگير و گسترده.
 
از طرفى افرادى كه با الفباى فرهنگ حوزه‏‌هاى علميه آشنا هستند، به خوبى درك مى‏‌كنند كه دست آوردى از نوع آنچه در كلام مهدى هاشمى آمده يعنى پرورش طلبه‏‌هايى «تندرو، افراطى، بدبين و جناح بندى شده و خطى» در حوزه علميه، خطر بزرگى براى حوزه‌‏هاى علميه به شمار مى‏‌رود. پايگاهى كه بايد محل پرورش انسانهايى وارسته و مهذب و آشنا به علوم مختلف اسلامى بخصوص فقه سنتى و جواهرى و عارف به مسايل زمان باشد، اگر به محل پرورش افرادى سياسى، جناحى، افراطى و... تبديل شود، مى‌‏توان گفت درست در نقطه مقابل اهداف اوليه خود گام برداشته، نتيجه‏اى خلاف آنچه انتظار مى‏‌رود، تحصيل نموده است. پا گرفتن چنين افرادى در حوزه مى‌‏تواند كيان و موجوديت حوزه‏هاى علميه را تهديد كند و عوارض و پى‏امدهاى جبران ناپذيرى براى انديشه و فرهنگ دينى در سطح جامعه داشته باشد.
 
مهدى هاشمى مى‏‌گويد: «و من فكر مى‏‌كنم كه نظر حضرت امام مدظله العالى در مورد خطرى كه نسبت به ما و جريان ما حس كردند، يكى از دلايل همين باشد كه مثلاً يك طيفى از روحانيون و جوانها در كشور، از بچه‌‏هاى حزب‏ اللّه‏ كه مخلصانه دارند براى اين انقلاب كار مى‌‏كنند، اينها كشيده بشوند به ديدگاههاى افراطى خطى، و با همه چيز بخواهند خطى برخورد بكنند. اين يك خطر مهمى بود كه در اعمال و رفتار و بينشهاى ما مشخص شد، و امام اين را حس كردند».
 
خوشبختانه اين جريان مهلت زيادى براى فعاليت پيدا نكرد و با دستگيرى مهدى هاشمى در سال 1365 كه به دنبال انجام فعاليتهاى غيرقانونى و خلاف وى در بيرون از حوزه علميه اتفاق افتاد. تب و تاب فعاليت‏هاى حوزوى وى فروكش كرد و پس از مدتى با دستگيرى برخى ديگر از همكاران و دوستان وى متوقف گرديد و عملاً حوزه از آن خطر جدى نجات يافت.
 
در عين حال نمى‌‏توان منكر تأثيرات فعاليتهاى چند ساله اين جريان روى عده‏‌اى از طلاب تحت پوشش شد. بخصوص در رابطه با آن دسته از طلابى كه مستقيما با هدايت اين جريان به حوزه علميه قم جذب شده و سابقه همكارى و همسويى با اين جريان را داشتند و احيانا جزء اخراجى‏‌هاى نهادهاى انقلابى و ارگانهاى دولتى بودند و به تعبير ديگر، افرادى كه از جهت زمينه فكرى و روحى، براى جذب به اين تفكر مستعد بودند. اين افراد سريعا تحت تأثير قرار گرفته، در راستاى اهداف آنها وارد عمل شدند.
 
شكل‏ گيرى جريان التقاطى و ناراضى در مقابل نظام و روحانيت ـ آن هم در حوزه علميه كه خيزشگاه نهضت اسلامى است ـ از جمله پى‏امدهاى حركت اين جريان در حوزه علميه است كه مهدى هاشمى نيز بر آن معترف بود: «طبق معروف كه حسنات الابرار سيئات المقربين، چيزهايى كه براى بقيه مردم ممكن است حسنه محسوب بشود براى يك فرد روحانى متقى ممكن است سئيه محسوب شود و اين حرف اصلاً... و اگر بنا شد كه اين صف شكنيها، اين تندرويها و اين افراطى‏گريها و اعتقادهاى عجولانه به افراد به آنجا منتهى بشود كه يك جريان ناراحتى و معترضى در متن حوزه شكل بگيرد، جريانى كه نارضايتى‏شان نه براساس طرحهاى اصلاحى است كه دارد، نه براساس نقطه نظرهاى مثبتى كه دارد، نه براساس خط روشنى كه دارد، براساس يك سرى عقده‏هاى خطى براساس يك سرى نگرانيهاى سياسى دلهره‏هاى مثلاً جناح‏بندى اين مى‌‏شود يك انحراف و يك بدعت در حوزه علميه؛ آن وقت طبيعتا چون كه شياطين جنّى و انسى هميشه مترصدند كه حوزه‌‏هاى علميه را از ما بگيرند و عناصر مورد انحرافى و ضد اسلام نقشه بكشند بر اينكه در حوزه‏‌هاى ما نفوذ بكنند وقتى عملاً در مثلاً حوزه علميه قم خداى نكرده يك جريان افراطىِ تندِ معترضِ عقده‏اىِ بسته، شكل بگيرد كه به مسئولين بد مى‌‏گويد، به شوراى مديريت بد مى‏گويد به نظام بدبين است به انقلاب همين طور، يك همچين چيزهايى مى‏شود بهترين دام براى شيطان كه بيايند در نظام نفوذ كنند. در انقلاب نفوذ كنند و مقابل حوزه علميه مثلاً يك جريان الحادى را مثلاً در آينده دست و پا كنند. اينها نتايجى سوء و تالى فاسدهاى اجتماعى چنين حركت است كه انسان به طور سريع و شتابزده و عجولانه افراد را جذب بكند و اعتماد بكند و يك سرى كارها و بعد بهشان جايگاه و پايگاه بدهد».
 
از پيامدهاى ديگر حركت مهدى هاشمى و دوستانش در حوزه بروز انحرافات اخلاقى در بين طلاب است. وى ضمن يك نگاه كوتاه به پيامدهاى گوناگون آن اشاره مى‏‌كند: «معتقد بوديم كه مديريت مدارس و كتابخانه سياسى را بايستى ما هدايت نماييم كه اين عمل آفاتى نيز به همراه داشت :
1ـ ايجاد انحراف و اختلاف در بين مديريت مدارس و طلاب.
2ـ تضعيف سير معنوى مدارس كه نشأت گرفته از خط و خط بازى و جناح‏بنديها [بود].
3ـ انحرافات اخلاقى در بين طلاب افزايش يافت (چاقوكشى...» البته ما به خاطر اينكه نيات خودمان را جامه عمل بپوشانيم كليه پيشنهاداتى كه به ذهنم مى‏رسيد، به اخوى در دفتر آيت‏ اللّه‏ منتظرى منتقل مى‏كرديم و ايشان به آقا، منتقل مى‏‌نمودند.
 
عوارض ديگر عبارت بود از :
1ـ پيدايش جو ناسالم رقابت در حوزه (كه جايگاه مقدس و زيبنده‏اى داشت).
2ـ بروز كشمكشهاى سياسى در حوزه».
 
مهدى هاشمى در اعترافى ديگر، پيامدهاى خطرناك فكرى و فرهنگى خود و دوستانش ـ در حوزه‏‌هاى علميه، نظام مقدس اسلامى و نيز در ميان طلاب جوان ـ را چنين بيان مى‏‌كند :
«پس هم مدارس و هم كتابخانه سياسى تدريجا در خط كادرسازى افتاده بود.
 
اما نقاط ضعف يا انحراف حركت (كه بسا به جدايى از خط انقلاب كشيده مى‏‌شد) :
1ـ افراط و تندروى هم در تحليل مسايل كشور و هم در تنظيم برنامه‏هاى آموزشى ؛ اين حالت معلول اعتقاد به ايده‏‌آل‏‌ها از يك سو و افتادن در جريان خط‏بازى از سوى ديگر بود.
2ـ غرور ؛ اين حالت هم در ماها بود، هم داشت در طلبه‏‌هاى جوان رشد مى‏‌كرد. نوعى غرور به صحت راه كه احتمال بروز خطا و يا انحراف را تقليل مى‏داد.
3ـ مطلق انديشى؛ اين حالت متأسفانه در بعضى دوستان نسبت به ما وجود داشت كه من باطنا از وجود چنين تصورى درباره خودم رنج مى‌‏بردم. اين دوستان در بسيارى مسايل مدرك صحت و سقم افكار و انديشه‏‌ها و يا افراد را من مى‏‌دانستند.
4ـ تأكيد بيش از حد بر سياست؛ اين نقطه ضعف در آموزش سياسى طلبه‌‏ها مشهود بود و نوعى روح تهى شدن از معنويت و قداست در بعضى طلبه‏‌هاى جوان بوجود آمده بود كه واقعا موجب تأسف بود.
5ـ اضطراب و دلهره فكرى و روانى؛ مجموعا طلبه‌‏هاى زير پوشش مدارس ـ اكثرا نه همه ـ در اثر عوامل فوق‏‌الذكر دچار نوعى دلهره‏هاى خطى و روانى مى‏شدند به گونه‏اى كه از ترس اينكه حركتشان منزوى و بدنام نشود و يا خطوط مقابلشان موفق نشود دچار احساس وابستگى بيش از حد به مسئولين خود مى‏‌شدند.
6ـ در مورد كتابخانه سياسى و برخوردهايى كه آقاى محمودى از روى طغيان با بعضى‏ها كرد و اخبارش به ما مى‌‏رسيد كه چه تعبيرات ناهنجارى به كار مى‏برد آن قدر مشمئز كننده بود كه همه افراد جلسه با او درگير مى‏شديم... خود من داراى يك نقطه ضعف خصلتى هستم به نام «لجاجت و استبداد به رأى» كه در بسيارى از كارها و اعمالم موجب بروز تعصب و پافشارى و تندروى شده است.
7ـ نوعى بدبينى به مسئولين كشورى؛ اين بدبينى كه در بعضى‏ها شديد و در بعضى‏ها ضعيف بود، معلول مسايل خطى بود. اين معنى كه بعضى از ماها مشى دولتمردان كشور را رو در روى خود مى‏ديديم».
تأثيرگذاری‌ها و پيامدهاى حركت جريان مهدى هاشمى در حوزه را مى‏‌توان در محورهاى ذيل جمع ‏بندى نمود.
 
ايجاد دلهره و اضطراب 
 
تأثيرات سريع و كوتاه مدت فعاليتهاى اين جريان در بين طلاب تحت پوشش را در خصوص ايجاد دلهره و اضطراب از زبان مهدى هاشمى مى‌‏شنويم: «.. عملاً به جايى رسيديم كه طلبه با اينكه از نظر تئورى گفتيم بايد درسهاى حوزه‏اى هم بخواند، از اصول و فقه و ادبيات و فلسفه و معارف اسلامى و در عين حال سياست را بخواند ولى در مصداق، يعنى در انعكاس عملى قضيه اين بود كه روح سياست گرايى و سياست زدگى و گرايش به مسايل خطى، جناح بندى، دلهره مسايل خطى، بر طلبه عارض مى‏‌شد؛ يعنى روح صفا و صميميت، آن روح امنيت و آرامش كه بايد طلبه داشته باشد و مشغول درس خواندن باشد و رشد؛ يا آن معنويت پاك و قداست منزهى كه بايد بر حوزه‏‌ها حاكم باشد، دور از اين رذالتهاى اخلاقى. اينها در سايه اين برداشت همه‏اش از بين رفته بود، ما مى‏‌ديديم مثلاً طلبه‏‌هاى جوان دچار دلهره بودند. دلهره از اينكه حالا چه خطى پيروز مى‏شود، خط چپ يا خط راست، خط يك، خط دو يا خط سه، اين دلهره يك انحراف ايجاد كرده بود. يا اينكه در ريز مسايل آموزش در مسايل آموزش سياسى و علم سياست. مسايل بين ‏المللى اين قدر فرو رفته‌‏اند كه ديگر به اولويت اول برسد براى بعضيها؛ و گفتند اين اولويت دارد و لذا در يك مقطع ديگر ول مى‏كردند تحصيل را؛ و مى‏‌گفتند بقيه‌‏اش بس است در همين جا خوب است».
 
و در جايى ديگر مى‏‌گويد:«مفسده خط بازيها وقتى كه در حوزه علميه نفوذ بكند، كما اينكه در بخش ما هم داشت نفوذ مى‌‏كرد متأسفانه يك محور خطرى كه اساس مسئله حوزه علميه است اين است كه حوزه علميه و طلاب و خود نسل جوان حوزه را از آن مسير و از آن روالى كه على‏‌القاعده بايد در آن طى طريق بكنند و به رشد برسند از آن خارج مى‌‏كند، يعنى ايجاد وسوسه و دايره خطى، اضطراب سياسى و باندى و تشكيلاتى، وقتى به يك طلبه‏اى كه معالم و مغنى مى‏خواند عارض بشود، اين عملاً درس خواندنش متوقف مى‏شود مى‏آيد توى مسايل سياسى و خط و خط بازى، آلوده مى‏شود و آن قداست حوزه خلاصه لكه‏‌دار مى‏شود، قداستى كه بايد پايگاه امام صادق (ع) داشته باشد، مثلاً طلبه‌‏هايى تربيت بشوند كه اسوه باشند، اسوه اخلاق و فضيلت اينها از همان آغاز كارشان وقتى افتادند توى مسايل خط بازى ديگر به انحراف كشيده مى‏‌شوند».

ايجاد بدبينى نسبت به طلبگى و اركان حوزه
 
رويارويى طلاب جوان با جامعه مدرسين حوزه و شوراى مديريت و تنش در اين مركز تزكيه و تعليم، يكى ديگر از پيامدهاى عملكرد جريان مهدى هاشمى در حوزه علميه قم است.
 
مهدى هاشمى در خصوص زمينه‌‏هاى اين تنش و پيامد مى‏‌نويسد :«در اينجا اين نقطه را كه يكى از علل بروز تصورات خطى و انحرافى در طلبه‌‏هاى جوان است بايد در نظر گرفت كه طرز تفكر شوراى مديريت كه تابع جامعه مدرسين بود، نه مورد پذيرش آقا [آقاى منتظرى] بود و نه ماها؛ يعنى يك انگيزه مشترك بود كه از مواضع سياسى ـ اقتصادى آنان در ماها بوجود آمده بود. اين انگيزه به طور ناخواسته با انگيزه فقيه عاليقدر كه ايجاد يك تحول علمى در حوزه بود، در هم آميخت و از بس از روز اول تأسيس مدارس، بين شوراى مديريت و مدارس جديد آقا، اختلاف نظر بروز كرد كه اكثرا طلبه‏‌هاى جوان كشيده شدند به تضاد بيشتر با جامعه مدرسين كه به نظر من يك نقطه انحرافى است و چنانچه به فرض اين تحول پيروز شود، در صورت اوج تضاد در حوزه مفاسد زيادى بوجود خواهد آمد».
 
تزريق تفكر ايده‌‏آل‏گرا، به ذهن طلاب جوان و تصوير ايده‌‏آل از ابتدا با دادن شخصيت كاذب به آنان از جمله عواملى است كه روح بدبينى و يأس از آينده را در بين عده‌‏اى از طلاب ايجاد نمود و به ترك تحصيل و روى‏‌گرداندن آنها از حوزه و سرگردانى و بى‏‌هويتى آنها منتهى گرديد.
 
مهدى هاشمى در اين خصوص مى‏‌گويد:«... يك عده‏اى اصلاً به طلبه بودن ديگر بدبين شدند. بدبينى به آن است كه زده شدند از طلبگى؛ چون آمدنشان در حوزه بنابر آرمانهايى بود، كه آن هم معلول يك سرى ذهن گرايى ما بوده. مى‏گفتيم اگر شما بياييد، اسوه‏‌هايى مثل شهيد مطهرى، آيت ‏اللّه‏ طباطبائى‏‌ها مثلاً توى حوزه پرورش مى‌‏يابيد و امام خمينى و آيت ‏اللّه‏ منتظرى، آن وقت اين حالت شتابزدگى و ذهن‏گرايى اينها مى ‏آيند در حوزه؛ حوزه كه مى‏آمدند مى‏خواستند ظرف دو سال، سه سال به آن مقام برسند. نمى‏‌رسيدند. در ظرف اين دو سال هم يك سرى مسايل جنبى عارضشان مى‏شد. مسايل خطى و جناح‏‌بندي‌ها. اين بود كه عملاً احساس شكست مى‏‌كردند. پس به هدفشان نرسيده‏‌اند و مى‏‌رفتند».

مبادرت به اعمال خشونت ‏آميز
 
تأثيرات ترويج اين تفكر در بين عده‏‌اى از طلاب تحت پوشش منحصر به ايجاد دلهره و اضطراب و غور كردن در مسايل سياسى و بروز نگاه منفى نسبت به بزرگان علمى و سياسى نبوده بلكه در ميدان عمل نيز آنها را به تكاپو و تحرك واداشته است. به تعبير ديگرى حوزه تأثيرگذارى اين تفكر، تنها حوزه مسايل روحى و روانى و فكرى افراد نبوده بلكه در حوزه عمل نيز به گونه‏‌اى بروز و ظهور داشته است. نمونه‌‏اى از اين نوع تأثير را مهدى هاشمى در يكى از اعترافاتش چنين بيان مى‏‌كند:«سال گذشته آقاى... مسئول مدرسه بعثت روزى به من گفت : اين آقاى... همشهرى شما حرف‏هاى تندى مى‏‌زد و اظهار مى‏‌داشت كه با چند نفر ديگر مشغول تهيه وسايل و اسلحه هستند كه گويا گفته بود : از بچه‏‌هاى اصفهان و قصد داريم يك عده از گردن كلفت‌‏ها را تصفيه كنيم. از او سؤال كرده بود با كسى مشورت كرده‌‏ايد؟ گفته بود. با فلانى [سيد مهدى] و آقاى...] مسئول مدرسه]. از من [مهدى هاشمى] پرسيد شما در جريان هستيد؟ گفتم نه. و اين انگيزه شد كه فرستادم دنبال او پرسيدم شما چه زمانى با من مشورت كردى راجع به آنچه به آقاى...[مسئول مدرسه] گفته بودى؟ در اين لحظه شرمنده شد و سرش را پايين انداخت و گفت از سخنرانيهاى شما چنين استنباط كردم».
 
اين فرد قاعدتا از افرادى است كه توسط همين جريان به حوزه جذب شده و تحت آموزش قرار گرفته و به دليل زمينه مساعدى كه داشته خيلى سريع به آموزه‏‌ها و القائات اين طيف جواب داده و خود را آماده يك حركت خشونت ‏آميز آن هم از نوع قتل نفس (طبق اين نقل) نموده است.
 
توسل به حركت‌‏هاى خشونت ‏آميز و مبادرت به تهديد، ارعاب، ترور و قتل در فرهنگ و ادبيات اين جريان امر تازه‌‏اى نيست. تازگى آن فقط در اين است كه تا ديروز افراد تشكيل دهنده تيم‌هاى ترور مرتبط با اين جريان افرادى عادى و بعضا بى‌‏سواد و صرفا با اشاره و هدايت ديگران عمل مى‌‏كردند، ولى امروز شرائطى فراهم شده تا اين جريان به حوزه راه پيدا كند و افرادى با عنوان طلبگى و لابد با ادعاى اجتهاد!! و... اين مسير را پى بگيرند و اين همان خطر بزرگى است كه زعماى حوزه و علماى تيزبين را نگران كرده بود. تا جايى كه حضرت امام خمينى( ره ) در همان مقطع با صراحت فرمودند:«من از اين چند مدرسه‏‌اى كه گروه مهدى هاشمى با آن ارتباط دارد نگران هستم».
 
برای مطالعه ادامه این بحث به اینجا مراجعه کنید./999/ت303/س
 
گذرستان؛ نشریه الکترونیکی تاریخ سیاسی معاصر ایران
ارسال نظرات