۲۸ آذر ۱۳۹۷ - ۲۱:۴۳
کد خبر: ۵۹۰۲۰۸

پائلو کوئیلو؛ دغدغه‌مند یا متوهم

پائلو کوئیلو؛ دغدغه‌مند یا متوهم
کوئلیو هم مثل میلیون‌ها نفر از اهالی عصر مدرن، آوای روح را در فراق از وطن ملکوتی خویش شنیده و از معدود کسانی است، که این ناله دردمندانه را جدی گرفته و برای التیام زخم‌های روح انسان کاری کرده است.
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا مظاهری سیف در یادداشتی به بررسی تفکرات و عقاید پائولو کوئلیو نویسنده معاصر برزیلی پرداخته است که متن آن در ادامه تقدیم علاقه‌مندان می‌شود.

کوئلیو هم مثل میلیون‌ها نفر از اهالی عصر مدرن، آوای روح را در فراق از وطن ملکوتی خویش شنیده و از معدود کسانی است، که این ناله دردمندانه را جدی گرفته و برای التیام زخم‌های روح انسان کاری کرده است.

ولی‌ای کاش او هم مثل میلیارد‌ها بشری که ناله روح را میشنوند و کاری نمیکنند، خاموش میماند و دست به کاری نمیزد!‌ای کاش نام خدا و یاد عالم غیب از راه آثار او به فرهنگ جهانی راه پیدا نمیکرد! وای کاش نویسند‌های چیره دست نبود یا دستکم از خدا و معنویت نمینوشت؛ زیرا این خدایی که در آثار کوئیلو زنده شده، همان خدای ناتوان و خطاکاری است، که در آثار نیچه مُرده است.

رابطه با عالم غیب که به نام جادو در آثار کوئلیو مطرح میشود، همان خرافات و توهّماتی است، که در دوران رنسانس مردمان را از دینداری و معنویتگرایی ملول و رمیده ساخته بود و به انکار خدا و معنویت منتهی شد و حالا در عصر فقدان معنویت و عطش روح، کوئلیو دوباره ما را به مرداب فراموش شدۀ پیشین فرامی خواند.

کوئیلو میکوشد با طرح نمادین عالم غیب به عنوان جهان نامرئی و سحر و جادو به عنوان راه ارتباط با عالم غیب و افسانه شخصی و ندای درون به عنوان رابطة وجودی انسان به سوی عالم غیب، به مصاف با رنج نیاز‌های پاسخ نایافتۀ معنوی برود.

به گمان او اگر بُعد جادویی و سحرآمیزی به زندگی اضافه کنیم، مشکل ارزش و معنای زندگی حل میشود و شور و نشاط به زندگی پوچ ساکنان تمدن غرب باز میگردد.

تمایل فطری انسان به کشف راز هستی و ارتباط نزدیک با قدرت بی کران هستی بخش، حقیقتی انکار ناپذیر است. اگر این نیاز ناگزیر و جاودان را جدی نگیریم و پاسخی جذاب و راستین به آن ندهیم، تاریخ حیات بشر در چرخ‌های از انکار و اقبال سرگردان خواهد شد. پس از هر انکاری عطش و اشتیاق معنوی سرمی کشد و پس از هر اقبالی دوران سرخوردگی و سردی فرامی رسد.

راه نجات بشر از این چرخه بی پایان اتیاق و ناکامی معنوی، یافتن راهی روشن و مطمئن به سوی معنویت است. راهی که از درون انسان میگذرد و به خالق هستی بخش میرسد.
اگر این راه گشوده شد، روح به رشد و رهایی میرسد، در غیر این صورت معنویت به هوس‌های آتشینی فروکاسته خواهد شد، که شراره‌های دوزخ را میافروزد و قلب‌ها را در حسرت و ناکامی میسوزاند. /۸۷۶/د101/س
ارسال نظرات